نوشته شده توسط : محسن
الهی سینه ای ده آتش افروز *** در ان سینه دلی و ان دل همه سوز
کمال الدین وحشی بافقی در سال 939 در ه.ق در بافق که آبادی
بزرگیست میان یزد و کرمان چشم به جهان گشود . آشنایی او با
شعر و شاعری توسط برادرش صورت گرفت .
در اشعار زیبای وحشی کلمات عربی دیده نمی شود و او بجای
بکار بردن کلمات عربی ازکلمات زیبا و رسای پارسی استفاده
کرده است که بر دل می نشیند .
درباره ی وفات وحشی نظرهای متفاوتی وجود دارد ، عده ای
نوشته اند وی بر اساس میخوارگی مرد و بعضی می گویند که
وی بدست معشوق بی مروت خود کشته شد وحشی پس از 52
سال زندگی پر سوز و ساز دیده از جهان فرو بست مزار وی بر
اثر سوانح و حوادث مختلف خراب شد ولی احمد شاه قاجار
بنایی به یاد او در محله ی دیگر که مقبره وحشی نام دارد ساخت .
دیوان اشعار :
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز فرقت تو فریاد کنم
وقت است که دست از دهنم بردارم
از دست غمت هزار بی داد کنم
***
فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد
وحشی بعد از فراگیری مقدمات علوم ادبی، از بافق به یزد و از آنچه به کاشان رفت و مدتی را در آن شهر به مکتب داری مشغول بود. بعد از مدتی، به یزد برگشت و در همانجا ساکن شد و به شعر و مدح پادشاهان ان شهر مشغول بود تا اینکه در سال 991 هجری در گذشت.
کلیات وحشی بافقی بیشتر از نه هزار بیت است که شامل قصیده، ترکیب بند ، ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی می شود.
ساقی نامه ی طولانی او که به شکل ترجیع بند سروده، در نوع خود کم نظیر است که بعد از وحشی توسط شاعران دیگر با همان وزن و همان مضمون بارها مورد تقلید و جوابگویی قرار گرفت. به همین اندازه مسدس ترکیبها و مربع ترکیبهای او در شعر غنایی ارزشمند است و در نهایت زیبایی چنان ساخته شده که کمتر کسی است که تمام یا قسمتی از آن را به خاطر نسپرده باشند. اگر چه وحشی مبتکر این نوع ترکیب بند نیست، اما در این شیوه بر تمام شعرای شعرهای غنایی برتری دارد، به طوری که کسی در مقام استقبال و جوابگویی به آنها برنیامده است.
وحشی بافقی بی شک یکی از شاعران بارز و نام آور عهد صفوی است که اهمیت او در سبک خاص بیان اوست.
در اشعار وحشی، واژه های مشکل و ترکیب های عربی بسیار کم
دیده می شود؛ اما به جای آن از واژه ها و ترکیب های رایج زمان
خود بسیار استفاده کرده است.
آنکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد.
گر چه وحشی در مثنویهایش بیشتر از نظامی و در غزل از غزلسرایان
نام آور گذشته استقبال می گرد اما خود نیز طبعی مبتکر داشت چنانکه اکثر
غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد استقبال واقع شد.
ویژگی سخن
سیری در اشعار
:: موضوعات مرتبط: لینکهای جذاب , , :: برچسبها: زنگی نامه وحشی بافقی , :: بازدید از این مطلب : 345 نوشته شده توسط : محسن
تقی قندالی دوست در گفتوگو با فارس، درباره مشاهده دوباره یک قلاده یوزپلنگ در پارک ملی کویر، گفت: گروهی از توریستهایی که وارد پارک ملی کویر شده بودند به طور ناگهانی با یک قلاده یوز برخورد میکنند.
وی در ادامه افزود: گروه بازدیدکننده نرسیده به پاسگاه قصر بهرام، در حدود 3 کیلومتری این پاسگاه این یوزپلنگ را مشاهده کرده بودند. رئیس اداره پارک ملی کویر بیان کرد: این اتفاق در ساعت 8 صبح روز پنجشنبه رخ داده است. قندالی دوست گفت: با توجه به تأکیدات ما به بازدیدکنندگان مبنی بر اینکه از جاده اصلی خارج نشوند، این گروه نتوانسته بودند عکسی از این گونه بگیرند. وی در ادامه افزود: با توجه به گزارش این گروه،یکی از محیطبانان نیز در منطقه توانست با دوربین از راه دور این یوز را مشاهده کند. وی با توجه به جمعیت جبیر و آهو در منطقه تأکید کرد: این مسئله نشان میدهد که جمعیت یوز پویاست و این منطقه زیستگاه خوبی برای این گونه محسوب میشود. ![]() واقعه اي که در خاطره ها باقي ماند
واقعه اي که در خاطره ها باقي ماند ? شهريور 1373 - شهرستان بافق- يک ماده يوز به همراه سه توله اش در گرماي تابستاني کوير، خود رابه سمت نخلستان هاي اطراف بافق مي رسانند تا شايد آبي براي خوردن پيدا کند . ماده يوز و توله ها وارد نخلستان مي شوند تا از چشمه اي که داخل نخلستان بود جرعه آبي بنوشند ،اما ناگهان در ميان سر و صداي مردم محلي خود را محاصره مي بينند ، مادر از مهلکه مي گريزد و توله هاي کوچک در ميان ضربات چوب و سنگ مردم ناآگاه گرفتار مي شوند. در همين زمان يکي از شاهدان صحنه، خود را به اداره محيط زيست بافق مي رساند و ماموران محيط زيست را در جريان موضوع قرار مي دهد . ماموران وقتي به محل حادثه مي رسند با لاشه بيجان يکي از توله ها مواجه مي شوند که دراثر شدت جراحات تلف شده اما دوتوله ديگر در حاليکه به شدت مجروح شده بودند به يزد منتقل مي شوند. ولي شدت ضربات وارده بر سر و روي توله ها به قدري بود که توله دوم نيز در ميانه راه داخل خودروي محيط زيست مي ميرد. توله سوم در يزد تحت مداواي دامپزشک قرار مي گيرد اما بلافاصله به تهران منتقل مي شود تا از مرگ نجات يابد. در حالي که هنوز 24 ساعت از اين واقعه ناگوار نگذشته بود محيطبانان بافق گزارش دادند ماده يوز هر روز به نزديکي شهر و نخلستان مي آيد تا توله هاي کوچکش را جستجو کند. اما اين جستجونتيجه نداشت چرا که مادرنمي دانست توله هايش به جز يکي که نيمه جان به تهران منتقل شده، جان باخته اند و اينچنين بود که ماده يوز بعد از يک هفته تلاش بي حاصل، خود رابه کوير دور دست سپرد و براي هميشه رفت. تنها بازمانده اين واقعه که ماريتا نام گرفته بود، بعد از مدتي بهبود يافت اما از سال 1373 تا دي ماه 1382 در پارک پرديسان تهران باقي ماند. دور ماندن اين توله 3 ماهه از مادر، مانع ازاين شد تا او فنون شکار و زندگي در طبيعت را بياموزد و به همين دليل رنج زيستن در اسارت را تا 9 سال بعد با خود به همراه کشيد تا سرانجام از بين رفت. ماريتا که تا آن زمان تنها يوزپلنگ آسيايي محصور در اسارت بود، بيش ازآنکه سمبل مظلوميت يوزپلنگ ها و حيات وحش ايران باشد، سمبل فقراطلاعاتي ما ايرانيان در مواجهه با حيات وحش بود، چراکه خانواده ماريتا به جرم ناکرده حمله به حيوانات اهلي ازهم پاشيده شده بود. خانواده اي که 4 عضو موثر و زايا داشت براي هميشه از هم پاشيد ، از سرنوشت مادر اطلاعي حاصل نشد، اما توله هايي که هر کدامشان مي توانستند خانواده کوچکتري در آينده تشکيل دهند و جمعيت يوزپلنگ ها را در ايران افزايش دهند از بين رفتند. هر چند دوتوله جان باختند و ماريتا نجات يافت اما ماريتا بازمانده اي بود که به دليل تنهايي و نبود جفت، هرگز نتوانست کمکي به رفع انقراض يوزپلنگ ها کند. او از مرگ نجات يافت و سالروز نجاتش از مرگ، به روز ملي تبديل شد تا همه طرفداران محيط زيست را براي نجات ديگر يوزپلنگ ها گردهم آورد. اما شهر بافق که زماني ميزبان واقعه تلخ کشتار توله يوزپلنگ ها در ايران بود،امروز به کانون دوستي مردم و حتي مسئولان اين شهر با يوزپلنگ تبديل شده است به طوريکه هرساله به مناسبت روز 9 شهريور، فعالان محيط زيست در اين شهرستان گرد هم مي آيند تابا يادآوري واقعه تلخ کشتار يوزها ، افکار عمومي را نسبت به خطر انقراض اين گونه آشنا کنند . شايد نصب دو تنديس يوز در محل ورودي شهر بافق و نيز نصب يک تابلو توسط شهرداري بافق با اين مضمون که "به شهر يوزپلنگ ها خوش امديد" ،تلاش مردم اين شهر باشد براي نجات جان يوزپلنگ هاي آسيايي از خطر انقراض. تلاشي که مطمئنا به نتيجه مي رسد اما نيازمند همکاري همه مردم ايران و دستگاههاي مسئول براي حفظ آخرين زيستگاهها و جمعيت هاي باقيمانده يوزپلنگ درايران است . ممانعت از هر گونه شکار در زيستگاههاي يوز، توقف فعاليت هاي معدن کاوي، عدم عبور جاده هاي جديد از داخل زيستگاههاي 10 گانه يوز و اطلاع رساني مهمترين اقداماتي است که مي تواند بقاي سريعترين دونده روي زمين را تا مدتها تضمين کند. گفتني است مراسم روز ملي يوزپلنگ به دليل مصادف شدن اين روز با ايام ماه مبارک رمضان ،به روزهاي 25 و 26 شهريور ماه موکول شده است . :: موضوعات مرتبط: , , :: برچسبها: یوزپلنگ , :: بازدید از این مطلب : 384 نوشته شده توسط : محسن
بی تو با خاطره هایت چه کنم ...
تا کی بشینم منتظر تا خبری از تو بیاد دل دیگه طاقت نداره این انتظار رو نمیخواد تا کی بگم بمون بمون تو این خیال ناتموم تا کی باید بهش بگم عمرش رو با هات کنه حروم تا کی باید گل بچینم بعد اونارو پرپر کنم تا کی تو این عهدغریب این انتظار رو سر کنم تا کی باید عاشق باشم عاشق اون نور اذون تا کی باید خواب ببینم اما به رویام نرسه بسه دیگه بسه دیگه بسه دیگه به من بگو که وعده گاهمون کجاست به من بگو کدوم غزل رمز صدای بی صداست به من بگو به من بگو وعده گاهمون کجاست به من بگو کدوم غزل رمز صدای بی صداست به من بگو کدوم شبه که میرسه چشم تو ستاره ی قشنگ من به من بگو به من بگو تا کی شبام رو پس بدم تا تورو پیدا بکنم بیا بمون که من امشب رو پیش تو فردا بکنم پیش تو فردا بکنم بسه دیگه بسه دیگه بسه دیگه به من بگو که وعده گاهمون کجاست به من بگو کدوم غزل رمز صدای بی صداست به من بگو به من بگو وعده گاهمون کجاست به من بگو کدوم غزل رمز صدای بی صداست جای مهتاب به تاريكی شبها تو بتاب من فدای تو،به جای همه گلها تو بخند اينك اين من كه به پای تو در افتادم باز ريسمانی كن از آن موی دراز تو بگير، توببند تو بخواه ، پاسخ چلچله ها،را توبگو قصه ی ابر هوا را،تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستی تو بجوش من همين يك نفس از جرعه ی جانم باقِی است آخرين جرعه ی اين جام تهی را تو بنوش کحای این جنگل شب . پنهون می شی خورشیدکم نوازشم کن ببین . عشق می ریزه از صدام اون لحظه کـــه تــو فکرتم، گــريه امــونم نميده غم ميشينه رو آينه، گـريه امـــونم نميده از روزي کـــه نديـدمت، دلتنــگ چشمــاي توام نمي دونم چه حسيه، بي تاب دستهـــاي توام تيـک تيــک ساعت اتاق، صــداي قلبتــو داره گلــدون پشت پنجــره، تــو رو به يــادم مياره ميپيچه عطر نفسهات تو هر کجاي اين خونه از دوري و نبودنت، دلــم چـه تنهــا مي مونه وقتي نباشي پيش مــن قلبم ترک ور ميداره يــواش يــواش ميشکنه و اشـک منو در مياره اون لحظـه کـه تـــو فکرتم، گــريه امــونم نميده تو اين روزاي بي کسي غم هميشه باهام بوده من سكوتم، تو ترانه! من يه فانوس، تو زبانه
تا فهمیدی دوستت دارم دلم برات بازیچه شد خواستم که نفرینت کنم اما دلم راضی نشد طفلی دلم نمی دونست می خوای که اونو بشکنی زیاده حرفای دلم خودت نخواستی بشنوی چرا نخواستی بشنوی هق هق شبونم رو چرا خواستی بشکنی منو دلو غرورم رو چی رو می خواستی ببینی اینکه دارم داغون میشم من که گفته بودم بمون واسه شب هات بارون میشم پس چرا رفتی از پیشم ،خیلی ساده این نبود حق من که تو بازی کنی با این دل خسته و پر درد من جواب این همه اشک رو بگو چه جور می خوای بدی فکر نمی کردم یه روز منو تنها بذاری بری
دلم می خواد دعا کنم اما نمی شه حتی خدا جوابمو دیگه نمی ده خدا جونم یه کاری کن نگو نمی شه به من نگو گناه من واسه کی بوده نگو که اشتباه من واسه چی بوده دوسش داشتم دوسش ... قد نفسهام بدون اون نمی تونم من خیلی تنهام یادت میاد منو تو آتیشه عشقت میسوزوندی منو با طعنه و حرفات جلو همه می کوبوندی قلب مهربونه منو چه ساده زدی شکوندی دیدی آخرشم رفتی اینجا گذاشتی و نموندی
:: موضوعات مرتبط: لینکهای جذاب , , :: برچسبها: شعرها و ترانه های زیبا , :: بازدید از این مطلب : 412 نوشته شده توسط : محسن
آپدیت آنتی ویروس nod32 بدون نیاز به یوزر و پسورد و به صورت دائم برای دیدن این پست ثبت نام کنید... :: موضوعات مرتبط: لینکهای جذاب , , :: برچسبها: آپدیت آنتی ویروس nod32 بدون نیاز به یوزر و پسورد , :: بازدید از این مطلب : 272
نوشته شده توسط : محسن
دلم گرفته است،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی در کویر گرفته است ...
دانستنی ها
راز های موفقیت در زندگی
چه بگویم از هزاران امید سبزی که در خانه ی دلم ویران می شوند ؟؟
:: موضوعات مرتبط: دانستنی ها , , :: برچسبها: زیباترین دانستنی های دنیا , :: بازدید از این مطلب : 311 نوشته شده توسط : محسن
با سلام خدمت تمام بازدید کننده های وبلاگ محسن و بافق شما هم میتوانید مطالب با نام خود ارسال کنید و در این وبلاگ نویسندگی کنید. در صورت تمایل نظر خصوصی ارسال کنید ونام خود و ایمیلتان را نیز وارد کنید تا نام کاربری با رمز عبور برای شما ارسال شود. :: بازدید از این مطلب : 352 نوشته شده توسط : محسن
وبلاگهای من عمو محسن http://amoomohsen.mihanblog.com/ به سلامتی دوستان بافقی ها :: موضوعات مرتبط: , لینکهای جذاب , , :: برچسبها: وبلاگهای من , :: بازدید از این مطلب : 321 نوشته شده توسط : محسن
پیرمرد عاشق پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم
نظرتو بگو ای عشق من کی تو را به دست می آورم ![]() سلام بر عشق خودم تا امروز همینجوری وبلاگ نویسی می کردم اما از امروز فقط به خاطر عشقم می نویسم. کجایی...من
کاشکی بد بودی عزیز
بقیه در ادامه مطلب.....
:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , , :: برچسبها: عشق فراموش نشدنی من , :: بازدید از این مطلب : 298
|
|
موضوعات آرشیو مطالب آخرین مطالب پیوند های روزانه مطالب تصادفی مطالب پربازدید تبادل لینک هوشمند پشتیبانی LoxBlog.Com
|