روش‌تبدیل‌ ابله ‌به‌ عاقل ‌و برعکس
نوشته شده توسط : محسن

در دهکده‌ای کوچک مردی زندگی می کرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود. تمام آبادی مسخره اش می کردند. ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح می کردند. ولی او از بلاهت خود خسته شد. بنابراین از مرد عاقلی راه چاره را پرسید.


مرد عاقل گفت: مساله ای نیست! ساده است. وقتی کسی از کسی تعریف کرد تو انکار کن.

اگر کسی ادعا می کند که «این آدم مقدس است»، فوری بگو: نه! خوب می دانم که گناهکار است.

اگر کسی بگوید: «این کتابی معتبر است» فوری بگو: «من خوانده و مطالعه کرده‌ام!»

نگران نباش که آن را خوانده یا نخوانده ای٬ راحت بگو «مزخرف است!»

اگر کسی بگوید «این نقاشی یک اثر هنری بزرگ است» راحت بگو: «این هم شد هنر؟ چیزی نیست مگر کرباس و رنگ . یک بچه هم می تواند آن را بکشد.»

انتقاد کن٬ انکار کن٬ دلیل بخواه و پس از هفت روز به دیدنم بیا.



بعد از هفت روز آبادی به این نتیجه رسید که این شخص نابغه است:

ما خبر از استعدادهای او نداشتیم و اینکه او در هر موردی اینقدر نبوغ دارد.
نقاشی را نشان او می‌دهی و او خطاها را به شما نشان می‌دهد.
کتاب‌های معتبر را نشان می‌دهی و او اشتباهات و خطاها را گوشزد می‌کند.
جه مغز نقاد شگرفی! چه تحلیلگر و نابغه‌ی بزرگی!


پس از هفت روز پیش مرد عاقل رفت و گفت:
دیگر احتیاج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهی هستی!

تمام آبادی به این آدم فرزانه معتقد بودند و همه می گفتند: چون نابغه‌ی ما مدعی است این مرد آدمی است ابله٬ پس او باید ابله باشد!

 




امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه



:: موضوعات مرتبط: مطالب آموزنده , داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: روش‌تبدیل‌ ابله ‌به‌ عاقل ‌و برعکس ,
:: بازدید از این مطلب : 383
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست